نکوهش   :

از نکوهش کردن وشنود  نا  بخردان     سست گشته نسب وفاميلمان

بس که بد گويي نمودن نزد مفسدان     رشته زنجير ها پاره شده از ريسمان

ملحدان هنجار کردند پيش    فاسقان     خشک گر ديده شاخه از اشجارمان

اي نيازمندان حق دست برداريدزآن       تاشويم جملگي در پيش انصارمان

کينه وبخل و حسد نيست کار عاقلان     پس روا نيست زنيم ريشه اجدادمان

چند صباحي نمانده از بقاي عمرمان      افضل است بهرخدابگذريم ازحق مان

رشته مهر ووفا راوصل بنماييم کنون     تامنور گردد چهره هاي اين ابصارمان

بوسعيد انجام داده خدمات بيکران         پس نمي داند چرا رفته از خاطرمان