خاطره ای از گرگ خان فرومد 1334
گرگ خان
آقای حاج محمد پورعلی وگرگ خان :
همانطوریکه قبلا درموردخان شرح دادم بی مناسبت نیست خاطره ای از ایشان یادآور شوم خان باغ وحشی داشت که اکثر جانوران وحشی را در آن نگهداری میکرد و یکی ازاین جانوران گرگ بود .واین گرگ تربیت یافته بود بعداز آزادی مجددا به باغ وحش برمیگشت ومنظورازازنگهداری گرگ این بوده هر گله داری که مالیات (گوسفند) گوسفند هایش رانپردازد این جانوررا بوسیله مسئولین بسوی گله مورد نظر هدایت که تعدادی ازگوسفندهای وی را تکه پاره کند از قضای روزگار یک روز ماموریت به پدرم حاج محمد پورعلی و مرحوم حا جی عباس رنجبر وحسین شکری واگذار شده بود که این امر برای آنها ناگوار و خوش آیند نبود .درنتیجه تصمیم گرفتند این گرگ را بکشند و جسد ش را مخفی نمایند وهمین کارراانجام دادند و گرگ بیچاره بوسیله بیل دوبند به سرش زده شد که چشم هایش از حدقه بیرون آمد ودرجا جان سپرد ولاشه اش رادرتنوره آسیاب باغهای بالا انداختند و به خان گفتند که ما گرک را بسوی گله رها کردیم و نمیدانیم چرا برنگشته است .درنتیجه دستور داد آن دامدار بی گناه را جریمه نمایند .
ازقضای روزگار روزی خان گذرش به تنوره آسیاب افتاد دستورداد که تنوره را کاملا تمیز و داخل آنرا برای تابستان پراز برف نمایند . درحین تمیز کردن تنوره استخوانها ومخصوصا جمجمه گرگ هویدا شد وخان اظهارداشت این اسکلت گرگ من است .
در این رابطه مسئولین ذیربط راشدیدا مورد بازخواست و مواخذه قرار داد .